متن شعر از شاعر بلوچ محمد یاسین جلالزهی بنام چشمان تو
عاشقانه ای تازه تر
متن شعر
با من بخند ای مهربان باحیله ی شیطانیت
با تو خداوند آفرید ابزار ِاین ویرانیت
درگیر صدها وسوسه مانند آدم می شدم
وقتی که حوا می شدی با قامتِ سلطانیت
حرفی بزن شعری بگو تا من کنارِ دست تو
بنشسته ماتت میشوم براین سخن گردانیت
مانند چشمِ دختر هندی شده چشمان تو
من را به کشتن میدهد این عشویِ ایرانیت
ترکیبی از حورُ پری ماه و فرشته با همی
روحت چگونه جا شده در پیکر انسانیت
تفسیر صدها سوره شد یک آیه ئ چشمان تو
ایمان به تو آورده ام با چهره ی نورانیت
مثل گذشته میشود دختر که برگردیم عقب
با من تو همبازی شوی ایام سرگردانی ات؟
من در بلوچستان شدم مشتاق روی ماه تو
من را تو کشتی نازنین با چشمک ِ تهرانی ات
کی می شود بارِ دگر مهمان چشمانت شوم
جان را بقربانت کنم آن لحظه در مهمانیت
یاد آیدم در آن زمان من عاشقت بودم ولی
آیا تو عاشق می شوی بر عاشق بحرانیت؟
با تیرِ مژگانِ بلا ، آیی به سمت قلب ما
مست شهادت میشوم در غزوه طوفانی ات
بالا بلندِ خوش تراش در چشم من زیباتری
ترکیبی از کار خداست اندام ِ استثنایی ات
من در بلوچستان شدم مشتاق روی ماه تو
من را فنا دادی تو با چشم بلوچستانی ات