متن شعر از شاعر بلوچ بنام پرویز کدخدایی
متن شعر
باران من ،طوفان چرا ،هیچ یاوری نیست مرا
آرام ببار در این سرا،هیچ یاوری نیست مرا
از رعد تو سوختم ولی هیچکس به چشمم یار نیست
ای چشم من،گریان چرا،هیچ یاوری نیست مرا
رودخانه ی نیل شدم،نیست شدم غرقه به آب
عصایء موسایم کجا،هیچ یاوری نیست مرا
آب را گرفته دهکده ،کور شدند جمله همه
سرمه ی این چشمان چرا،هیچ یاوری نیست مرا
رودخانه برده خانه را هم خوشه را و هم لانه را
مغموم کرده هم تورا ،هیچ یاوری نیست مرا
ای خدا نوح را بگو کشتی بسازد بهر ما
رودخانه ها طغیان چرا،هیچ یاوری نیست مرا
ابرها پیشمانند هنوز ازبارش و ویرانی ام
منجی دنیایم درآ ؛ هیچ یاوری نیست مرا
شهریارا شعرتو در وصفمان زیبا نمود
*”آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا”*
هیچ یاوری نیست مرا
هیچ یاوری نیست مرا
پرویز کدخدایی